کودک من
کودک من آسمان را بنگر ، که هنوز بعد صدها شب وروز، مثل آن روز نخست گرم وآبی وپر از مهر به ما می خندد! یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان نه شکست ونه گرفت! بلکه از عاطفه لبریز شد ونفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت، تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست! کودک من تو مرا داری ومن هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست! کودک من دل به غم دادن واز یاس سخن گفتن کار آنهایی نیست که خدا را دارند.... کودک من ! غم واندوه،اگر هم روزی، مثل باران بارید، یا دل شیشه ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد وشکست، با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن، وبگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست! او همانی است که در تارترین لحظه شب،راه...
نویسنده :
مامان و بابا
11:10